جدول جو
جدول جو

معنی محمد فزاری - جستجوی لغت در جدول جو

محمد فزاری
(مُحَمْ مَ)
ابن ابراهیم فزاری، مکنی به ابوعبدالله برادر اسحاق بن ابراهیم و یکی از علمای نجوم و احکام است و در سال 723 میلادی کتاب سند هند را از هندی به عربی ترجمه کرده و شاعری قلیل الشعر بوده است. (ابن البیطار ترجمه فرانسه ج 1 ص 281) (طبقات قاضی صاعد). و رجوع به معجم الادباء ج 6 ص 268 و ابراهیم بن حبیب فزاری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ)
محمد بن احمد بن محمد بن اسحاق. وی از اسماعیل بن محمد مزنی و محمد بن عثمان بن ابی شیبه کوفی و عبدالله بن محمد بن فاحیه و احمد بن عبدالله بن زکریا حبلی روایت کرده است. و محمد بن اسحاق قطیعی و ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از وی روایت دارند. (سمعانی ورق 156)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ حُ سَ)
دهی است از دهستان منگره بخش اندیمشک شهرستان دزفول با 100 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُحَمْ مَ)
غفاری، ملقب به کمال الملک، فرزند میرزابزرگ کاشانی. از استادان بزرگ فن نقاشی در ایران. وی در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه در سال 1268 هجری قمری در کاشان متولد شد. در سن 13سالگی از کاشان به تهران آمد و وارد دارالفنون گردید در دیداری که ناصرالدین شاه از دارالفنون کرد با دیدن تابلوی علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم از نقاش آن تابلو پرسید، میرزامحمد کاشی (کمال الملک) را معرفی کردند، شاه نسبت به او ابراز تفقد کرد و مقرری برایش معین کرد. پس از چند روز جزء پیشخدمتان و نقاشباشی های دربار درآمد. از کارهای مهم وی تابلوی (تالار آینه) است که مدت پنج سال در آن صرف وقت شده است. در سال 1310 هجری قمری از طرف ناصرالدین شاه ملقب به کمال الملک گردید. چون عازم اروپا بود شروع به خواندن زبان فرانسه کرد و در زمان مظفرالدین شاه (سال 1314) عازم اروپا شد. دیری در ایتالیا و فرانسه مخصوصاً موزۀ لوور به بررسی آثار نقاشی جهان پرداخت تا آنکه مظفرالدین شاه در پاریس او را در موزۀ لوور دید و امر کرد به ایران برگردد، کمال الملک به ایران آمد و مدرسه صنعتی تهران را تأسیس کرد سپس به مشهد رفت و در نیشابور به علت سانحه ای از یک چشم نابینا شد و به تهران برگشت و به مداوای چشم دیگر خود پرداخت. پس از بهبود در نیشابور در حسین آباد ملک شخصی خود اقامت کرد در مرداد 1319 خورشیدی در حدود 95سالگی جهان را بدرود گفت و در جوار شیخ فریدالدین عطار به خاک سپرده شد. و رجوع به کمال الملک شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ ری ی)
محمد بن احمد بن محمد دندانقانی متولد در 336 هجری قمری و متوفی در 429 هجری قمری مردی عالم و زاهد و واعظ و محدث و از شاگردان ابوعلی زاهر فقیه سرخسی است. وی فقه و حدیث را نزد ابوعلی فرا گرفت و از این روی او و فرزندش ابوالقاسم به زاهری شهرت یافتند. از استاد خود ابوعلی زاهر و جمعی دیگر از مراوزه (مرویان) مانند ابوالعباس احمد بن سعید معدانی و ابوالقاسم بن محمد مفسر نیشابوری نقل حدیث کرده است و فرزند وی ابوالقاسم زاهری و همچنین ابوحامد احمد بن محمدشجاعی و ابوالفضل محمد بن احمد بن ابی جعفر طبسی و دیگران از وی روایت دارند. (از انساب سمعانی). و رجوع به زاهری اسماعیل شود
لغت نامه دهخدا
(مُحَمْ مَ)
ابن سعد بن منیع زهری کاتب واقدی، مکنی به ابوعبدالله. از فضلای برجستۀ زمان خود بود و مدتی به مصاحبت محمد بن عمر بن واقدی پیوست و کتابت او کرد و بدو شهرت یافت و او را جز طبقات کبیرمعروف، طبقات دیگری است صغیر. وی ثقه و صدوق بود. گویند کتابهای واقدی نزد چهار کس فراهم شد نخست کاتب وی محمد بن سعد بود. وی حدیث و فقه و جز این دو بنوشت. در سن شصت ودوسالگی درگذشته است و در مقبرۀ باب الشام دفن شده. (از وفیات الاعیان ج 2 ص 85). و نیز رجوع به ابن سعد ابوعبدالله محمد بن سعد و الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا